جدول جو
جدول جو

معنی غلغل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

غلغل کردن
صدای جوشیدن آب یا مایع دیگر، بانگ و آواز برآوردن
تصویری از غلغل کردن
تصویر غلغل کردن
فرهنگ فارسی عمید
غلغل کردن
(دَ دی دَ)
جوشیدن با غلغل. جوشیدن با آواز، شور و فریاد برآوردن. داد و فریاد کردن
لغت نامه دهخدا
غلغل کردن
جوشیدن با غلغل و آواز، شور و فریاد برآوردن
تصویری از غلغل کردن
تصویر غلغل کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غلاف کردن
تصویر غلاف کردن
در غلاف گذاشتن، در نیام کردن شمشیر، کنایه از کوتاه آمدن در برابر شخص قوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلال کردن
تصویر شلال کردن
دوختن پارچه با دست، بخیۀ درشت زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
چیره و پیروز شدن، کنایه از فریاد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوغا کردن
تصویر غوغا کردن
هیاهو و داد و فریاد کردن، هنگامه کردن، کنایه از فتنه و آشوب برپا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غدغد کردن
تصویر غدغد کردن
بانگ کردن مرغ خانگی: مرغها غد غد می کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملغی کردن
تصویر ملغی کردن
بر انداختن باطل کردن لغو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلکل کردن
تصویر کلکل کردن
پرحرفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گنده کردن کلفت کردن، ستبر کردن (شیر و مانند آن)، درشت کردن خشن ساختن، سنگین و ناگوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلغل خوردن
تصویر غلغل خوردن
غلتیدن چیزی مدور و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلغل کنان
تصویر غلغل کنان
در حال آواز بر آوردن شور و غوغا کنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا کردن
تصویر غوغا کردن
هیاهو کردن بانگ زدن، تهییج کردن، فتنه انگیختن هنگامه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گلوی حیوانی را بریدن ذبح کردن: مرغ را غرغر کرد. زیر لب از روی خشم و ناراختی سخن گفتن غر زدن: زود برگشت آن جعل از بوستان رفت و غرغر کرد پیش دوستان. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
در نیام کردن، کوتاه آمدن، دست برداشتن درغلاف گذاشتن در نیام کردن، دست از کاری باز داشتن منصرف شدن، ترک دعوی و خصومت کردن کوتاه آمدن در مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
ترونیدن چیره شدن چیره شدن برکسی فایق آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غافل کردن
تصویر غافل کردن
فرناساندن گول زدن گول زدن فریب دادن اغفال
فرهنگ لغت هوشیار
خلیدن در هم آمیختن وارد شدن بجایی فرود آمدن در جایی، وارد شدن روح کسی بقالب بدن دیگری
فرهنگ لغت هوشیار
بخشودن، روا داشتن، بهلاندن روا دانستن جایز شمردن، بخشودن عفو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الغا کردن
تصویر الغا کردن
باطل کردن، بی بهره کردن، بیفکندن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیل کردن
تصویر دلیل کردن
دلالت کردن دال بودن، ثابت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلبل کردن
تصویر بلبل کردن
عاشق کردن، آشفته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جنبانیدن انگشتان در زیر بغل پهلو و کف پای کسی تا بی اختیار به خنده افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلاف کردن
تصویر غلاف کردن
((~. کَ دَ))
در غلاف گذاشتن، در درگیری و جدال از حریف ترسیدن و کوتاه آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلال کردن
تصویر حلال کردن
((حَ کَ دَ))
جایز شمردن، بخشودن، گذشت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
چیره شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
Overcome, Overpower
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غرغر کردن
تصویر غرغر کردن
Rant, Growl, Rumbling, Snarl, Splutter
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غرغر کردن
تصویر غرغر کردن
рычать , ругать , грохот , плескать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
преодолеть , одерживать верх
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غرغر کردن
تصویر غرغر کردن
brummen, schimpfen, Grollen, knurren, spritzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
überwinden, übermächtigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غرغر کردن
تصویر غرغر کردن
гарчати , лаяти , гуркіт , ричати , бризкати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
подолати
دیکشنری فارسی به اوکراینی